با افزایش احتمال حمله نظامی مجدد جمهوری اسلامی به اسرائیل، چشمها این بار به سوی حزبالله لبنان به عنوان یکی از مهمترین گروههای نیابتی تهران دوخته شده است.
حزبالله علاوه بر نقش منطقهای که در «محور مقاومت» جمهوری اسلامی بر عهده گرفته، حامل نقش سیاسی در ساختار کشور لبنان است و نمیتواند کاملا جدا از تحولات و روندهای سیاسی این کشور عمل کند.
با آن که برخی تحلیلگران و دولتها، بهخصوص آمریکا و اسرائیل، این گروه را کاملا وابسته به ایران میدانند، برخی ناظران برای آن شخصیتی نیمهمستقل از جمهوری اسلامی متصورند.
پایگاه حزبالله در میان شیعیان لبنان به عنوان یکی از بزرگترین نیروهای سیاسی و نظامی در این کشور، در کنار نقش مهم آن در سیاست داخلی و تصمیمگیری بر اساس منافع درونی و شیعیان لبنان، به این گروه وجههای لبنانی داده است.
چالشهای داخلی حزبالله
همانطور که موسسه سلطنتی روابط بینالمللی (چتم هاوس) ارزیابی کرده، حزبالله به خوبی آگاه است که نمیتواند از عهده جنگ تمامعیار با اسرائیل برآید و همانطور که حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله در عمل نشان داده، جنگ غزه جنگ آنها نیست.
در سالهای گذشته، به عنوان مثال در سال ۲۰۲۱ و بحبوحه درگیری اسرائیل با حماس، وقتی چند فلسطینی عضو حماس از داخل خاک لبنان به سمت اسرائیل خمپاره و راکت پرتاب کردند، با هشدار حزبالله و بعضا بازداشت به دست این گروه مواجه شدند.
احتمالا این اقدام با نگرانی از تمام شدن ماجرا به نام حزبالله و ظن نقض قطعنامه سال ۲۰۰۶ شورای امنیت بوده است.
نصرالله خود همیشه سعی کرده در عمل و عملیات، گروهش را تا جای ممکن از تنش فلسطینیان با اسرائیل دور نگه دارد.
حزبالله همینطور پیامهای آمریکا از طریق حملاتش به گروههای شبهنظامی شیعه در عراق و یمن حتی پس از کشته شدن فواد شکر و اسماعیل هنیه را فهمیده و میداند که واشینگتن در حمایت از اسرائیل در صورت هر گونه اقدامی از سوی حزبالله و ایران تردید نخواهد کرد.
محذوریت دیگر برای حزبالله، فشارهای احتمالی بیشتر آمریکا بر لبنان است. حزبالله میداند چنانچه به خواستهای آمریکا و کشورهای اروپایی مانند فرانسه برای کاهش تنش یا واکنش نشان ندادن به اقدامات اسرائیل پاسخ حداقلی ندهد، این کشورها ممکن است در کمکهای خود به لبنان، بهویژه در حوزه احیای بانک مرکزی این کشور تجدید نظر کنند.
این اقدام احتمالی میتواند حزبالله لبنان را بیش از پیش در منگنه افکار عمومی لبنان قرار دهد.
لبنان همچنان از بحران اقتصادی و سیاسی ویرانگری رنج میبرد و بیشتر شهروندان آن نمیخواهند حزبالله، کشور را به جنگی بکشاند که خرابیهای ناشی از آن جبرانناپذیر باشد.
عامل مهم دیگر در محاسبات حزبالله، آگاهی از ناتوانی جمهوری اسلامی در حمایت لجستیکی موثر و پایدار از این گروه در صورت ورود به یک نبرد تمامعیار، بهویژه جنگ زمینی با اسرائیل است.
از این روی، چنانچه حزبالله صرفا بخواهد از زرادخانه موشکی و راکتی خود علیه اسرائیل استفاده کند، سیستمهای پدافندی اسرائیل و کمک ماهوارهای آمریکا تهدید این گروه را به حداقل ممکن خواهند رساند و در پاسخ، ضربات مهلکی بر پیکر این گروه وارد خواهد آمد.
از سوی دیگر، بیانیه کمسابقه حزبالله در رد مسئولیت حمله موشکی به مجدل شمس که بر اساس اطلاعات ارتش اسرائیل با موشک ایرانی فلق-۱ در بلندیهای جولان انجام شده بود، خود به خوبی هراس حزبالله از ورود به یک منازعه جدی با اسرائیل را نشان میدهد. حملهای که هزینه آن برای این گروه، حذف مهمترین مقام ارشد نظامی یعنی فواد شکر بود.
چالشهای منطقهای حزبالله
حزبالله ممکن است از سوی فرمانده خود در تهران نیز با عوامل محدودیتزا مواجه شود. در محاسبات ایران، احتمالا مقامهای جمهوری اسلامی هنوز به نقطهای نرسیدهاند که از حزبالله بخواهند تا وارد یک جنگ گسترده با اسرائیل شود.
احتمالا نکته بازدارنده دیگر برای حزبالله یا حتی جمهوری اسلامی، دو عملیات موفق در روزهای اخیر بود.
تهران و بیروت میدانند برای اسرائیل که توانست در یک زمان بسیار کوتاه و به فاصله کمتر از یک روز، ابتدا فواد شکر، مشاور ارشد نصرالله و عضو شورای جهاد این گروه و نیز اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس را در دو پایتخت مهم منطقه یعنی بیروت و تهران بکشد، نفوذ اطلاعاتی در ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی آنها به مرحله بهرهبرداری رسیده است.
جمهوری اسلامی و حزبالله بیم آن دارند که هر گونه تصمیم برای ضربه به اسرائیل، پیش از اجرا، به اطلاع خود اسرائیل برسد. موضوعی که میتواند به یک رسوایی بزرگ دیگر منجر شود.
البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که هم ایران و هم حزبالله میدانند این نخستین بار نیست که اسرائیل به حذف رهبران ارشد این گروههای شبهنظامی دست میزند؛ همانطور که در کشتن بنیانگذار حماس، احمد یاسین، جانشین او عبدالعزیز رنتیسی و فرمانده نظامی، احمد جباری مشاهده شد و آنها با افراد دیگر جایگزین شدند.
بنابراین، جمهوری اسلامی و حزبالله احتمالا میخواهند تا توان ضربه موثر را برای روز موعود حفظ کنند. روزی همچون حمله به تاسیسات اتمی ایران.
بر این اساس، بسیاری استدلال میکنند که هر اقدامی باید در جهت احیای بازدارندگی باشد تا آغاز جنگ. اگرچه در چنین روزی نیز امید چندانی به بازگرداندن توازن و بازدارندگی با اسرائیل قابل تصور نیست زیرا نمیتوان با عملیات و تسلیحات متعارف، با یک کشور دارای تسلیحات نامتعارف به بازدارندگی رسید.
تاثیر وضعیت عراق بر تنشهای منطقه
عامل بازدارنده دیگر برای حزبالله و حتی ایران، تشتت نیروهای شبهنظامی در عراق است.
جنگ قدرت شیعیان عراق که حتی تلاشهای اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران از حل و فصل اختلافاتشان ناتوان بوده، موجب نوعی تردید نسبت به یکپارچگی سیستم فرماندهی در الحشد الشعبی شده است.
موضوعی که هم ایران و هم حزبالله ممکن است درصدد توجیه بیعملی خود با آن باشند، نظریه تخریب نکردن مذاکرات صلح حماس و اسرائیل است تا از این طریق و پیش از به قدرت رسیدن احتمالی دونالد ترامپ در ایالات متحده، بتوانند به توافق صلح با اسرائیل برسند و در جهان اسلامی/عربی اعتبار بخرند و هم از نابودی کامل حماس به دست اسرائیل جلوگیری کنند؛ مسالهای که هم ایران و هم خود حزبالله از وقوع امری مشابه برای این گروه لبنانی حذر میکنند.
شاید ایران درصدد باشد تا ضعف خود در پاسخ به حذف تحقیرآمیز هنیه در تهران را با آنچه صبر استراتژیک میخواند جبران کند.
تهران میتواند در ارتباط با آمریکاییها، به اسرائیل این پیغام را ارسال کند که حمله نکردن صرفا برای محافظت از روند گفتوگوهای آتشبس با گروههای فلسطینی است.
با این سناریو، تهران در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات میتواند آن را مصادره به مطلوب کند و بگوید خون هنیه، موجب «حفظ جان برادران و خواهران فلسطینی و کاهش خونریزیها» شد و برای خود در جهان اسلام و عرب اعتبار بخرد.
خونخواهی به سبک حزبالله و جمهوری اسلامی
اگرچه با ملاحظه بررسی عوامل مختلف در صحنه سیاسی و عرصه نظامی، نمیتوان شانس بزرگی برای ایران و گروههای نیابتی آن در ضربه وارد کردن به اسرائیل متصور بود اما دست این بازیگران چندان هم خالی نیست.
تداوم موشکپرانی به مناطق خالی از سکنه و گاهی در مجاورت مناطق مسکونی که صدای آژیر قرمز هم شنیده شود، به نوعی که موی دماغ اسرائیل باشد و اسرائیل بر اساس اصل تناسب در پاسخ، نتواند به جنگ گسترده با حزبالله ورود کند، میتواند یکی از گزینههای حزبالله باشد.
بیش از ۵۰ هزار اسرائیلی که خانه و کاشانه خود را به خاطر مجاورت با مرزهای جنوبی لبنان و نزدیکی به پایگاههای حزبالله ترک کردهاند، در حال حاضر نمیتوانند به منازل خود در مرز شمالی تخلیهشده اسرائیل بازگردند. عددی که در جمع با جابهجاشدگان اسرائیلی در مرزهای جنوبی به حدود ۲۵۰ هزار نفر میرسد.
هزینه نگهداری از این جمعیت در هتلها و اقامتگاهها برای اسرائیل بسیار زیاد خواهد بود.
عمدهترین نگرانی و هراس اسرائیلیها در مناطق شمالی کشور از وقوع حملهای مشابه هفتم اکتبر اما این بار از سوی حزبالله با استعداد نظامی، انسانی-لجستیکی قویتر از حماس و در خاک اسرائیل است. امری که موجب شده تا دولت اسرائیل شمار گردانهای نظامی برای محافظت از مرزهای شمالی در آن مناطق را به طور قابل توجهی افزایش دهد.
بنابراین از بین بردن حس امنیت در شهروندان اسرائیل و بهویژه ساکنین مناطق شمالی، میتواند هزینه بلندمدت روانی بر این کشور تحمیل کند و برای دولت بنیامین نتانیاهو و حزب لیکود بسیار دردسرساز باشد.
اما نباید از نظر دور داشت که این امر میتواند برای حزبالله کارکرد عکس داشته باشد زیرا به نظر میرسد تجمع نفرات حزبالله در مرزهای اسرائیل نزدیک به نهایت پتانسیل این گروه باشد.
این در حالی است که استعداد نظامی نیروهای اسرائیلی که در شمال مستقرند، چشمگیر است. اسرائیل با خیال راحت از نبود غیرنظامیان در منطقه، میتواند حجم آتش بسیار ویرانگری بر روی مواضع این گروه بریزد و آنها را کیلومترها از مجاورت در مرز خود به داخل خاک لبنان عقب براند.
این مساله توان موشکی حزبالله را نیز به طرز چشمگیری کاهش خواهد داد زیرا بخش زیادی از موشکهای این گروه پس از عقب رانده شدن و دور شدن از مرزهای اسرائیل، دیگر به این کشور نخواهند رسید.
حقیقت در میانه دو دیدگاه
در نهایت، حقیقت ممکن است در میانه این دو دیدگاه قرار داشته باشد. حزبالله حمایت و هماهنگی زیادی با سیاستهای منطقهای ایران دارد اما در عین حال دارای استقلال عمل نسبی است و به عنوان یک نیروی موثر و مهم در صحنه سیاسی و نظامی لبنان و منطقه عمل میکند.
اگرچه به نظر میرسد ایران در هنگامهای که قدرت اطلاعاتی، اعتبار بازدارندگی و حیثیت سیاسیاش لکهدار شده، شاید مایل باشد از همه کارتهای عربی بازی خود برای انتقام یا خونخواهی بهره بگیرد اما این گروهها و به ویژه حزبالله در لبنان سعی میکنند تا حد ممکن بر اساس مقدورات و محذورات داخلی و منطقهای خود عمل کنند.
میتوان در این زمینه به تاکید خود نصرالله بر اقدام «حساب شده» در روز تشییع فواد شکر اشاره کرد که گفت: «ما عصبانی هستیم، در عین حال عاقل هم هستیم.»
دور از ذهن نیست که حزبالله لبنان نیز مثل تهران در این برهه به اضافه کردن یک نام دیگر به فهرست انتقام خود بسنده کند.