شعارها، نبض تپنده اعتراضات، پژواک رسای نارضایتی و دیدگاه مردم در گذر تاریخ بودهاند. گویی هر فریاد، فریادی از درد و هر کلمه، انعکاسی از آرزوی دیرینهای است که در قالب واژهها جان میگیرد و بر زبان مردم جاری میشود.
در بزنگاههای مهم، شعارها نقشی شبیه به یک بیانیه کوتاه اما رسا را بازی میکنند. نزدیکترین نمونه استفاده از این شعارها، همزمان با حمله موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل در نیمهشب ۲۵ فروردین دوباره بر صفحات رسانههای اجتماعی جاری شد. سطحی از درگیری که جمهوری اسلامی آن را برای نخستینبار بهصورت مستقیم با اسرائیل آغاز کرد تا شهروندان ایرانی را در هفتههای ابتدایی سال جدید، در موجی از نگرانی، دلواپسی و خشم فرو ببرد.
بسیاری از شهروندان ایران در همان لحظات ابتدایی انتشار خبر این حمله در رسانههای اجتماعی، خاصه شبکه ایکس (توییتر سابق) به آن اعتراض کرده و اقدامات جنگطلبانه جمهوری اسلامی را محکوم کردند.
اتفاقی که «فلشبکی» به یکی از ملیگرایانهترین شعارهای اعتراضات سراسری مردم در سالهای گذشته زد، یعنی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران». شهروندانی که در میانه پرتاب موشک از سوی جمهوری اسلامی، برای سرزمین مادریشان نگران بودند.
واکاوی شعارهای اعتراضات در هر دوره تاریخی و سیاسی، دریچهای به سوی شناخت بهتر انگیزهها، نیازها و خواست معترضان میگشاید.
هر جامعهای با توجه به شرایط خاص خود، زبانی منحصر به فرد برای بیان اعتراضات و مطالباتش پیدا میکند.
شعارها در اعتراضات اجتماعی و سیاسی، به مثابه آینهای، تصویری از آرمان مردمی که به کوچه و خیابانها آمدهاند را، به نمایش میگذارند.
آرمان ایرانی آباد
شعارها، گاه طعنهای به وضعیت موجود میزنند، گاه خواهان تغییری اساسی هستند و گاه فریادی از درد و رنج به گوش جهانیان میرسانند.
در ایران اما از سال ۱۳۸۸ و در پی اعتراضات سراسری به نتایج انتخابات ریاستجمهوری، شعارهایی با محوریت «میهنپرستی»، «پرهیز از جنگ طلبی»، «ضرورت هزینه برای آسایش مردم بهجای جنگهای نیابتی» و «مخالفت با دخالت جمهوری اسلامی در امور کشورهای منطقه»، جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
از برجستهترین این شعارها، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» بود که برای نخستینبار و بهعنوان یک واکنش به چند دهه سیاستهای جمهوری اسلامی، در شهریور ۱۳۸۸ سر داده شد.
معترضان این شعار را همزمان با راهپیمایی «روز قدس» در آخرین جمعه ماه رمضان، که راهپیمایی حکومتی در راستای سرمایهگذاریهای چند دههای روی موضوع فلسطین بود، در بلوار کشاورز و خیابان کریمخان تهران سر دادند.
شعاری که بهسرعت در سرتاسر ایران فراگیر شد و واکنش مقامها از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی تا قاسم سلیمانی، فرمانده کشته شده نیروی قدس سپاه پاسداران، از محمدباقر قالیباف، رییس فعلی مجلس شورای اسلامی تا احمد خاتمی، امامجمعه تهران و محمدتقی مصباح یزدی، روحانی تندروی حامی حکومت و چهرههای دیگر را در پی داشت.
در مقابل خواست مردم معترض با فریاد این شعار برای در صدر قرار دادن مشکلات، کاستیها و رسیدگی به آنها در ایران، اعتراض به آتشافروزی، جنگطلبی و ناامن کردن منطقه و همینطور انزجار از دخالت مستقیم جمهوری اسلامی در امور کشورهای دیگر بوده و هست.
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۹۴ و در دیدار با هیاتی از گروه حماس، به شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» اشاره کرده و گفته بود: «در ایران، زمانی که مساله، فلسطین باشد، همه انقلابی هستند، همگان فلسطین را دوست دارند فلسطین حتی در داخل ایران هم (موضوعی) اساسی است. ما این را در قاموس سیاسی خود ثبت کردیم. کسانی که هرگونه شعاری در مخالفت با حمایت ما از فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود و در راس تصمیمگیرندگان کلان کشور جای نخواهند داشت.»
این شعار اما در غالب اعتراضات سیاسی و اجتماعی در سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۷، ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ و حتی در تجمعات اعتراضی کارگران، کارمندان و بسیاری اصناف دیگر نیز شنیده شد.
شعاری که علی خامنهای را نیز به واکنش واداشت تا در خطبههای نماز جمعه ۲۸ دی ۱۳۹۸، زبان به تحقیر شعاردهندگان باز کند و بگوید: «این افراد هرگز جانشان را فدای ایران نکردهاند و حتی از راحتی و منافع خود در راه حفظ امنیت کشور نگذشتند بلکه این سردار سلیمانی و یارانش بودند که جانشان را کف دست گرفتند و به میدان دفاع از ایران شتافتند.»
شعار دیگری که با همین محور در اعتراضات صنفی توسط بازنشستگان در رشت سر داده شد، شعار، «فلسطین رو رها کن، فکری به حال ما کن» بود که در تجمعات اعتراضی بازنشستگان و کارگران شرکتها کارخانههای مختلف از اراک تا اهواز نیز طی سالهای گذشته سر داده شد.
از جیب مردم، به قصد استحکام پایههای حکومت
شعارهای شهروندان در نقد سرمایهگذاری مکرر حکومت از جیب شهروندان برای کشورهای دیگر، نهتنها در اعتراضات خیابانی و تجمعهای صنفی، بلکه به مثال پرتکرار برای شهروندان ایرانی برای توصیف وضعیت اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
مردمی که با پیامدهای اقتصاد دستوری در جمهوری اسلامی دست به گریبان هستند، و با شنیدن خباری از جمله تحویل ۲۲ میلیون دلار پول در چمدان به محمود الزهار، وزیر خارجه پیشین و عضو ارشد کادر رهبری حماس به دست قاسم سلیمانی بهعنوان مشتی از خروار، بیش از پیش خود را شهروند درجه چندم احساس میکنند.
همچنین در میانه اخبار جنگ اسرائیل با حماس ابعاد دیگری از این سیاست جمهوری اسلامی خبری شد. یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، از کشف پولهایی در تونلهای غزه خبر داد که که بهصورت مستقیم از جمهوری اسلامی برای یحیی سنوار، رییس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه ارسال شده بود.
دانیال هاگاری، سخنگو ارتش اسرائیل نیز بهمن۱۴۰۲ از اطلاعاتی مبنیبر کمک مالی هنگفت جمهوری اسلامی به حماس پرده برداشت. این اسناد، جزییاتی از انتقال بیش از ۱۵۰ میلیون دلار بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰ به حماس را نشان میداد.
این اسناد حاکی از آن بود که جمهوری اسلامی در سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۵، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ برای یحیی سنوار به ترتیب ۱۵ میلیون، ۴۸ میلیون، ۴۲ میلیون و ۱۲ میلیون دلار ارسال کرده است.
جنگ، «نعمتی» برای خمینی
شهروندانی که امنیت آنها زیر سایه هویت جنگطلب جمهوری اسلامی، خاصه در هفتههای گذشته و با حمله نظامی به اسرائیل بیش از پیش بهمخاطره افتاده و فریاد «نه به جنگ»، را در رسانههای اجتماعی به گوش جهانیان رساندند. جنگی که روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در پیام رادیویی- تلویزیونی در سال ۱۳۶۴ آن را «نعمت» خوانده بود.
خمینی در تلاش برای القای ارزشمندی «مرگ» با جمله «این جوانهاى ما که دارند مىروند در جبههها، براى شهادت مىروند، اینها براى اینکه در ذائقهشان خوش آمده است این معنا، این را از خدا مىدانند، چون از خدا مىدانند از این جهت سخت برایشان نیست» و با تکیه بر شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» در سالهای اول انقلاب ۱۳۵۷ و با بهرهبرداری از بحث مقابله با دشمن خارجی، در صدد بود تا مخالفین خود را سرکوب کند فضای خفقان و سرکوب سیاسی را در ایران تثبیت کند.
حربهای که تا امروز و با گذشت ۴۵ سال از انقلاب، همچنان مقامهای جمهوری اسلامی از آن برای سرکوب شهروندان و اعتراضات آنها در مقابل خرج کردن پولهای بیحساب و کتابی که گاه پردهای از گوشههای آن برداشته میشود، بهکار میبندند.
سرکوب داخلی زیر سایه جنگ
از جمله بهرهبرداریهای داخلی جمهوری اسلامی از فضای ایجادشده در پی حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق در ۱۳ فروردین، افزایش فشارها بر زنان و سرکوب بیشتر آنها در خیابان بود.
جمهوری اسلامی، فضای جنگی را به خیابانهای ایران و برای مقابله با زنان نیز گسترش داد و حتی در روز حمله موشکی به اسرائیل، آن را در خیابانهای ایران شدت بخشید.
این فشارها از ترساندن شهروندان با داعش و تجاوز به زنان ایرانی، تا توجیه هزینه کردن پولهایی که به شبیهنظامیان نیابتی مثل لشکر «فاطمیون» و «زینبیون» که از سوی وزارت خزانهداری آمریکا و دولت پاکستان گروههای تروریستی اعلام شدند، اعمال میشود.
همانطور که علی خامنهای در دفاع از نظامیهای جمهوری اسلامی که نام «مدافع حرم» را به آنها دادهاند، در دیدار با برخی از خانوادههای آنان گفته بود: «اگر اینها مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم.»
علی خامنهای طی سالیان گذشته، با نادیده گرفتن اعتراضات و مطالبات شهروندان ایرانی در راستای پایان دادن حمایت مالی جمهوری اسلامی از فلسطین، بهکرات در سخنرانیهای خود به حمایت همهجانبه از حماس که در ادبیات جمهوری اسلامی از آن بهعنوان «محور مقاومت» یاد میکند، ادامه داده است.
او درباره حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل با تقدیر از این عملیات اعلام کرده بود: «ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم»
شعاری تنیده با صلح، آبادی و آزادی
مقامهای جمهوری اسلامی در مقابل خواستهها و شعارهای ضدجنگ مردم، با سرکوب به معترضان پاسخ دادهاند. آنها با طرح اتهاماتی مانند «وطنفروشی» و «ضدانقلابی» بودن و پروندهسازیهای امنیتی، سعی در خاموش کردن صدای معترضان و انکار مشکلات موجود در کشور داشتهاند.
در راستای همین برخورد با منتقدان جنگطلبی، خبرگزاری میزان، وابسته به قوهقضاییه از اعلام جرم دادستانی علیه دو نشریه «اعتماد» و «جهان صنعت» و همینطور «عباس عبدی»، روزنامهنگار و تحلیلگر در ایران و یک خبرنگار اقتصادی که نامی از او منتشر نکرده بود، خبر داد.
محسن برهانی، حقوقدان و وکیل دادگستری بعد از این اعلام جرم، با پرداختن بهعنواین اتهامات انتسابی به این نشریهها و روزنامهنگاران در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اعلام جرم دادستانی تهران با عناوینی چون برهم زدن امنیت روانی جامعه و متلاطم کردن فضای اقتصادی کشور بسیار عجیب است! چرا که اساسا چنین عناوین مجرمانهای در قوانین موجود کشور، وجود ندارد.»
مردم اما در ایران تسلیم این سرکوبها نشدهاند، آنها بارها در شعارهای خود فریاد زدهاند که خواهان ایرانی آباد و آزاد هستند. ایرانی که در آن، منابع کشورشان صرف رفاه و آسایش آنها شود، نه اینکه در راستای سیاستهای جمهوری اسلامی برای بقا باشد. ایرانی که در آن مطالبات شهروندان شنیده شود و به خواستههای آنها احترام گذاشته شود.
شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، نمادی از این آرزوی دیرینه مردم ایران است، شعاری که تنیده در پیامهایی برای صلح، آبادی، آزادی است.