پریسا جهانفکریان، ملیپوش سابق وزنهبرداری ایران، در گفتگو با آرمین قبادی پاشا در برنامه چندچند، درباره مصائب زنان ورزشکار در ایران برای ورزش حرفهای گفت: دقایقی قبل از مسابقات نایبرییس فدراسیون مدام در گوشم تکرار میکرد: «مواظب مقنعهات باش!»
ملیپوش سابق وزنهبرداری ایران در خصوص حجاب اجباری تحمیل شده از سوی مسئولان به ورزشکاران زن گفت: این که هرروز میخواهند تو را بازیچه بگیرند و یک سری بایدها و نبایدها را به ما تحمیل میکردند، خیلی دردناک بود. به طور مثال قبل از اعزام به مسابقات برای ما جلسه میگذاشتند و میگفتند شما حق پوشیدن شال ندارید. هیچ ورزشکاری حق ندارد بدون مقنعه از اتاق خارج شود. حتما باید مانتو بپوشید. مانتوی ورزشی بپوشید.
او گفت: یک جلسه قبل از مسابقه بود که این چیزها را میگفتند. در مسابقه، میخواستم بروم در مسابقات جهانی وزنه بزنم، در سالن گرم، دو دقیقه قبل از مسابقه، نایبرییس فدراسیون به من میگفت مقنعهات را بکش جلوتر و این را ۱۰ بار تکرار کرد. آنجا به جای اینکه من به این فکر کنم که الان که هالتر را میگیرم چطور تکنیکم را اجرا کنم، مدام به این فکر میکردم که الان اگر مقنعه برود عقب باید چهکار کنم. وقتی یکی صد بار این را در گوشم فرو میکرد، فکر میکردم عملکردم هیچ اهمیتی ندارد و چه یک کیلو وزنه بزنم و چه صد کیلو برای آنها هیچ فرقی نداشت و فقط مهم بود که مقنعه روی سرم حفظ شود. این واقعا برای من غمانگیز است.»
جهانفکریان در بخشی از حرفهای خود در این گفتگو به تشریح تفاوتهای سبک زندگی یک ورزشکار حرفهای در ایران با اروپا پرداخت و گفت: «بعضی وقتها که با بچههای اینجا[فرانکفورت] تمرین میکنم، خیلی ناراحت میشوم. میگویم اینها در چه شرایطی تمرین میکنند که ما همیشه از آن محروم بودیم. واقعا ما چه چیزی کمتر از بقیه داریم. چه بدیای کردیم که باید این شرایط را تحمل کنیم؟»
او گفت: «همه دخترانی که در وزنهبرداری ایران بودند، از جمله خود من، فقط و ققط به خاطر عشق به وزنهبرداری ماندیم و تلاش کردیم. خود من در آن سالها این همه وزنه زدم فقط به عشق وزنهبرداری بود، نه چیز دیگر. واقعا ناراحت میشوم وقتی این تفاوتها را میبینم.»
جهانفکریان در ادامه گفت: «ورزشکاران اینجا فقط تمرین میکنند و میروند خانه. آنقدر که فکر و دغدغهای ندارند، فقط تمرکزشان روی تمرین است. ورزش حرفهای دقیقا یعنی همین. نه آنچیزی که ما انجام میدادیم. باید کار میکردیم شبانهروز. به فکر تمرین و مربی بودیم. صبح تا شب دنبال سالن تمرین بودیم. من در تهران زندگی میکردم. از فدراسیون درخواست کردم که تایمهایی که ما اردو نداریم روزی یک ساعت در سالن تیم ملی اجازه تمرین داشته باشیم، به من اجازه ندادند. حتی یک سالن تمرین از ما دریغ شد. سالنی که برای امثال من بود که عضو تیم ملی بودیم اما همین هم از من دریغ شد. تفاوت همین است. ورزشکاران اینجا سالن دارند، وسایل تمرین دارند، فیزیوتراپ در اختیارشان است. هیچ دغدغهای ندارند.»