نقش زنان در نهاد خانواده با توجه به تغییر بافت و ساختار خانواده با گذشت زمان تغییر کرده است. اگر چه که تغییر نقش کلیشه و سنتی در جوامع مدرن ریتم سریع تری دارد اما هنوز در مسیر دگردیسی است و هویت جدید یکپارچه و منسجمی را ثبت نکرده است.
خانواده از شکل غالب قبیله و زندگی گروهی و فامیلی با مدیریت زن سالارانه و یا مردسالارانه به شکل خانوادههای هسته ای زن و مرد، خانواده های تراجنسیتی،تک سرپرست یا با چند فرزند، بدون فرزند و یا در کنار فرزند خوانده تغییر کرده است.
همچنین نوع دیگر از خانواده شامل زندگی فرزندان با پدر بزرگ و مادر بزرگ است. طلاق، افزایش آمار مرگ و میر به دلیل بیماری ها و جنگ دلایل اصلی این شکل از خانواده هستند.
همچنین برای تشکیل خانواده در برخی جوامع عمدتا رو به توسعه الزام ازدواج یا دادن تعهدهایی که منشا آن کتاب قانون است کم رنگ شده است.همباشی یا ازدواج سفید شکل دیگری از زندگی خانوادگی است.
پایگاه داده باز ایران در یک نظرسنجی آنلاین در آبان ۱۴۰۰ درباره همباشی زوج ها،اعلام کرد بیش از نیمی از مجموع ۳۹۷۱ شرکت کننده در این نظرسنجی ازدواج سفید را تجربه کرده بودند یا با ازدواج سفید آشنا بودند.
در واقع زنان اصلی ترین بازیگران تغییر نگرش و بافت سنتی خانواده در گذر زمان بودند.
افزایش آگاهی و حق انتخاب زنان بر بدن خود، حق انتخاب آگاهانه همسر و تشکیل خانواده، استقلال مالی با افزایش حضور زنان در جامعه،بالا رفتن درک و دانش عمومی، تبدیل اقتصاد سنتی به اقتصاد مدرن.
به روز شدن قوانین با نیاز جامعه
در زندگی آمیخته با تکنولوژی و فن آوری امروز دیدن تصاویر مردان را در ساعتهای اداری و کاری روزانه در خیابان و خانه در کنار فرزندان از حالت شوکآور نیست همانطور که کار در خانه منوط به زنان یا یک شریک عاطفی و جنسی نمی شود.در بریتانیا خانواده ها می توانند آموزش برخی از مقاطع تحصیلی فرزندان را کاملا در خانه انجام دهند.
در تقسیم وظایف یک زندگی مشترک به غیر از آشپزی و امور مربوط به داخل خانه تعمیر ماشین یا انجام امور فنی هم هست. همچنین به ویژه پس از پاندمی شرکتهای بزرگ بین المللی شرایطی را برای زنان خانه دار فراهم کردند که همزمان با انجام امور روزانه و بدون ترک خانه بتوانند فعال باشند و اشتغال دیگری را هم تجربه کنند.
تغییر بافت خانواده باعث به وجود آمدن مشاغل جدید هم شده است: پرستار کودک، معلم در خانه .
زنان بهطور میانگین در طی شبانه روز ۳۳ درصد بیشتر از مردان اوقات خود را در خانه میگذرانند.
سهم زنان خانه دار در جوامع صنعتی بین ۲۵ تا ۴۰ درصد در تولید ناخالص ملی است. از این رو دولت ها در ردیف بودجه سالانه خود کمک هزینه مسکن، خانوار و بیمه برای فرزند آوری را در نظر گرفتند.
در ایران اگر چه از سال۱۳۹۲ مردان هم مشمول مرخصی زایمان شدند و این رویکرد به نوعی حمایت از تقسیم وظایف بین سرپرستان خانواده را نشان می داد اما سیاستهای جمعیتی چهار دهه نشان میدهد تشویق به در خانه ماندن زنان یا فرزندآوری در راستای حذف زنان از جامعه با کمترین هزینه است.
پرداخت حقوق به زنان خانه دار در ایران در حد یک قانون بر روی کاغذ هم نیست.
آمارهای اطلس وضعیت زنان و خانواده که بر مبنای سرشماری سال ۹۵ تهیه شده است، در خصوص وضعیت زنان خانهدار کشور نشان میدهد که به طور میانگین حدود ۶۲.۱ درصد از زنان جمعیت در سن کار، خانهدار هستند. همچنین ۵۹.۷ درصد زنان جمعیت در سن کار در نقاط شهری کشور و ۶۸.۳ درصد زنان نقاط روستایی کشور، خانهدار هستند.
همچنین از کل جمعیت زنان ۱۵ تا ۲۹ ساله استان های ایران نشان میدهد که نیمی از جمعیت زمان خانه دار هستند در مقابل دولت بیمه خانه داری حدود ۳۴۰ هزار زن از هجده تا ۵۰ ساله را تامین میکند.
بدون شک این آمار با توجه به همه گیری کرونا و افزایش جمعیت بیکار دستخوش تغییرات اساسی شده است.
زنان خانه دار در ایران در فهرست جمعیت فعال و بیکار شمرده میشوند از این روز طیف گستردهای از این زنان خانه داری شغلی پر زحمت، با مشقت و بدون دستمزد میدانند.
زنان خانه دار در افغانستان
وضعیت زنان خانه دار در افغانستان هم با توجه به روی کار آمدن دوباره طالبان نامساعد است. کار در خانه برای زنان اجباری است و نگهداری و مراقبت از کودکان و سالمندان اصلی ترین وظیفه برای زن است.
بافت خانواده به ویژه در روستاها مردسالارانه و سنتی است.بر اساس یک تحقیق سازمان ملل در سال۲۰۱۹ تنها ۱۵ درصد از مردان حق کار برای زنان را آن هم بعد از ازدواج مجاز دانسته بودند. دو سوم مردان از این که به زنان حقوق بیش از حد و اندازه هم داده شده، شاکی شده بودند.
نقش کارزارهای مدنی و رسانههای اجتماعی در جوامعی چون ایران و افغانستان برای شکستن چارچوبهای ناصحیح کهنه در سایه زمامداری حاکمیت رهبران ایدئولوژیک و تمامیتخواه را نمی توان نادیده گرفت.
به عنوان نمونه هشتگ #کلیشه_برعکس کارزاری را در رسانههای اجتماعی فعال کرد که افکار عموم جامعه را متوجه رفتارها، باورها و حتی کلماتی کرد که برچسبهای جنسیتی دارند. باورهایی که چنان عمیق در تار و پود جامعه تنیده شدند که بدون آگاهی رسانی نمی توان آنها را تغییر داد.